هفت اصل 3
اصل پنجم : ممکن یا جوهر ( قائم به ذات است ) یا عرض ( قائم به غیر )
هر ممکن الوجودی یا چون انسان قائم به ذات است ( جوهر ) یا چون حرکت قائم به غیر است ( عرض ) . عرض حالّ و آن دیگری محلّ نامیده میشود .
فلاسفه معتقدند اگر حالّ سبب قوام محلّ خویش باشد - مانند انسانیت برای بدن انسان - صورت است و محلش مادّه . و اگر اینگونه نباشد - مانند سفیدی در جسم - عرض است و محلّش موضوع .
جوهر نزد آنها چیزی است که نه در موضوع باشد - چه صورت و چه ماده - چه مرکب از ایندو و چه غیر آن . اما متکلمان جسم را مرکب از اجزای تجزیه ناپذیر می انگارند و هر جزء را جوهر فرد می نامند .
اصل ششم : موجودات یا متماثلند یا متضاد یا متخالف
موجودات یا متماثلند یا متضاد و یا متخالف هستند .
متماثل : مانند دو سفیدی که در سفیدی مساوی هستند ( در سفیدی مثل هم هستند )
متضاد : اعراضی هستند که از یک جنس اند ( جمع شدنشان در یک محل و در یک زمان ممکن نیست ) مانند رنگها .
متخالف : آن است که نه متماثل اند و نه متضاد .
اصل هفتم : دور و تسلسل باطل است
دور آن است که معلول علتِ علتِ خویش باشد ( با واسطه یا بی واسطه )
تسلسل آن است که سلسله ی علت و معلول تا بی نهایت ادامه داشته باشد و سرانجامی نداشته باشد که این نیز محال است . در جهان هستی که مخلوق آفریدگار است ٬ سلسله ی علیت ٬ از هر نوعِ آن به نقطه ای ختم میشود که همانا واجب الوجود است ..
پایان ...