سبز و زرد ...

بر طبق نظر فلاسفه، هر مخلوقی که بدست توانمند پروردگار بی همتا، همان قیوم و واجب الوجود علی الاطلاق، پیراهن وجود به تن کرده، به سمت کمال در حرکت است. انسان، حیوان و حتی درختان و تک تک برگهای آن. شاید این تصور به وجود آید که برگی که سبز بود و حالا زرد شده و به زیر پا افتاده است، کمال خود را طی کرده و به نیستی رسیده اما اجازه بدهید گونه ای دیگر به این موضوع بنگریم:
برگی که سبز ِ، در عنفوان رشد و غرور عهد شبابِ و سالک کسب کمال و فضایل، اما وقتی که به آخرین روزهای عمرش نزدیک میشه ما فکر میکنیم فصل خزان، هنگامه ی مرگ اون برگِ! در حالیکه برای اون برگ که همواره در حال تسبیح آفریدگار قیوم و حیٌ ِ، با کوله باری از معرفت به خداوند به کمال حقیقی خودش میرسه و به رنگ طلایی و آفتاب درخشان در میاد و چون یک عارف بالله، منیت خودشو به حضیض عالم مادی میکشونه تا به عزیز ملکوت برسه!
و ما فکر میکنیم که اون برگ مرده، در حالیکه زندگی تازه ای یافته و از نشئه ای به نشئه ی دیگر دراومده. میدونید بهار زندگی اون برگ خزان زده چه وقتیه؟
هنگامیکه ما در جشن برگریزان اونا به فصل تفکر برسیم..

...

چه ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺷﮑﺴﭙﯿﺮ:

ﺑﻌﻀﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺯﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ،

ﺑﺮﺧﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍﺑﺪﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻧﺪ،

ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ...