علامه محمد تقي جعفري مرد فكر بود كه آزادانديشي و دين مداري را توامان داشت . وي به سوي قلعه هاي ناشناخته « بودن » و « شدن » شتافت و عشق به فتح اين قلعه ها بود كه وی را راهي سرزمين هايي کمتر دست یافتنی ديگر كرد تا موفق به ابداع حيات معقول گرديد . حيات معقول از ديدگاه وی اينگونه تعريف شده است :  

" حيات آگاهانه ای که نيروها و فعاليت هاي جبري و جبرنماي زندگی طبيعي را با برخورداري از رشد و آزادي شکوفان در اختيار ، در مسير هدف های تكاملیِ نسبي تنظيم نموده ، شخصيت انساني را كه تدريجا در اين گذرگاه ساخته ميشود ، وارد هدف اعلای زندگی مينمايد . اين هدف اعلا ، شركت در آهنگ كلی هستی وابسته به كمال برين است . "

ایشان صاحب تئوری های ديگری نيز بودند : از « هست » و « بايد » انسان تا « ارتباطات چهارگانه » و « سؤالات ششگانه » . وي نهيب سؤالات پر جست و خيز و تكاپو آفرين ِ « من كيستم ؟ » ، « از كجا آمده ام ؟ » ، « به كجا آمده ام ؟ » ، « با كيستم ؟ » ، « براي چه آمده ام ؟ » و « به كجا ميروم ؟ » را با نسيم زوال ناپذير ارتباطات چهارگانه ی « ارتباط انسان با خويشتن ، با خدا ، با جهان هستي و با همنوع خود » پاسخ می داد و بشر را در خويش غرقه نميساخت ، بلكه وی را همواره به « بايد » ش فرا ميخواند :

" بنا بر مشاهدات تاريخی و مختصات روانی آدمی ، اين مطلب صحيح است که بگوييم:  انسان در هر حالی می تواند از صفر شروع كند ، يا به عبارت ديگر : از فوق صفر تنزل كند ، به صفر برسد و از اين نقطه بار ديگر شروع به تحول نمايد ، يا از زير صفر خود را به صفر برساند و از اين نقطه شروع به تعيين مسير جديد نمايد . خداوندا ! پروردگارا ، داورا ، دادگرا ! [ آيا ] روزی خواهد رسيد كه اين موجوداتی كه نام خود را انسان نهاده ، ادعای ترقی و اعتلايشان بر فراز كيهان سترگ طنين انداخته است ، اما هنوز براي تشخيص دردهای اساسی خود و درمان آن كوچكترين گام اختياری برنداشته اند ، به خود بيايند ؟ "





( به نقل از سایت علامه جعفری )