اما نیستم !
اگر بنا بود قائل به تناسخ باشم ،
دوست داشتم روحم در رجعتی نو ، بر درختی کهنسال
با پوششی از خزه های مخملین ، در جنگلی کهنسال تر ،
حلول یابد !
شاید در آن صورت ، بر روح زخمی بسیاری از انسانها ، کمی تاثیر گذارتر از اکنون می بودم که هستم !
همچنانکه این تاثیر - تبلوری از شکفتن و زیستن - را از یکی از دوستانم که درختی ست کهنسال
به ودیعت بردم !
اما ...
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۱/۰۶/۲۱ ساعت 18:45 توسط s..fallah
|