دو شب پیش ، به اتفاق خواهر زاده ی کوچولو و عزیزم " یاسمین " ، شبکه های وطنی رو مرور می کردیم ، به طور اتفاقی به برنامه ای که بسیار مورد علاقه ی اینجانب است ، برخورد کردم . اگه گفتید چه برنامه ای بود ؟ بله دقیقا" ، کلاه قرمزی 91 !

احساسم این بوده که این برنامه ی قدیمی لیکن با ساختار و شخصیت های جدید و با مزه اش ، در عین سادگی و جذاب بودنش ( برای تمام سنین ) تا اندازه ی نسبتا" زیادی از مفاهیم و آموزه های انسانی و اجتماعی برخورداره !

در برنامه ای که به مناسبت عید فطر پخش شد از مفاهیمی همچون : راز و لزوم رازداری ، علاقه ، دقت و توجه در امورات و ... استفاده شد ، اما نکته ای بسیار برام قابل توجه نمود که باعث شد این پست رو تهیه و تنظیم کنم و اونم استفاده از برخی مفاهیم و آموزه های فلسفی بود !

همچون این جمله ی آقای مجری خطاب به کودکان : " خیلی ها با اینکه چشم دارند و اطرافشون رو می بینند اما اصلا" انگار نمی بینند " ! و یا این سوال آقای مجری از شخصیت فامیل دور که : " کلاغ ها همه پرنده اند . اما آیا همه ی پرنده ها هم کلاغند ؟ "

در این موقع یاسمین کوچولو رو کرد به من و گفت : دایی ! اون سوالی که اون روز از من پرسیدی ، آقای مجری از فامیل دور پرسید !!

حرفم اینه ؛ چه خوب میشد اگر ، دیگر نویسندگان و برنامه سازان فیلمها و مجموعه های کودک ، کمی ذوق و وسعت دید نویسنده و برنامه ساز مجموعه ی " کلاه قرمزی " رو به کار می بستند و در برنامه هاشون ( در کنار سایر نهادهایی همچون آموزش و پرورش و ... ، که به طور مستقیم با کودکان و فرزندان ما در ارتباط هستند ) ، ذهن خلاق و مستعد کودکان رو از همان ابتدا با مفاهیم و مسائل فلسفی درگیر می کردند تا در آینده از توانایی تجزیه و تحلیل صحیح تر و بهتر مسایل پیش رو در زندگی خود و اطرافیان برخوردار شده و نه همچون ما که کماکان در مفهوم وجود و ماهیت دست و پا می زنیم تا چه رسد در خود آن !!