پيامبر و نبي در نظام وجودي خاصي كه فلاسفه از موجودات جهان به تصوير مي‌كشيده‌اند حايز جايگاهي ويژه است . اگرچه در فلسفه فارابي ترديدهايي درباره رتبه واقعي نبي وجود دارد ، چرا كه برخي ( به غلط ) پنداشته‌اند در نظام فلسفي او ، فيلسوف جايگاهي والاتر از نبي دارد ! اما فارابي نيز پيامبر را در بالاترين مرتبه از مراتب كمال ، كه آدمي را ياراي رسيدن به آن است ، مي‌نشاند . فارابي هنگامي كه صفات و ويژگي‌هاي رئيس مدينه فاضله را مطرح مي‌كند ـ همو كه تنها رئيسي است كه شايسته نيست مرئوس هيچ كس ديگري واقع شود ـ وي را مخاطب وحي الهي قلمداد مي‌كند . ابن‌سينا نيز برترين مردم را كسي مي‌داند كه به كمال عقلاني و اخلاقي رسيده باشد و نايل‌شدگان به اين مرحله را نيز ذومراتب ‌مي‌داند و پيامبر را برترين آنها مي‌شمارد .

در جاي ديگر ، ابن‌سينا مراتب وجودي در عالم كون و فساد را اين‌گونه برمي‌شمارد :

و در ميان صور مادي و اجسام ، يا نامي‌اند يا غير نامي ، حال آنكه نخستين افضل است ؛

و جسم نامي يا حيوان تواند بود يا غير حيوان ، و نخستين افضل است ؛  

و حيوان يا ناطق بود و يا غير ناطق ، و نخستين برتر بود ؛

و ناطق يا بملكه است يا به غير ملكه ، و اول افضل بود ؛

ذوالملكه يا به فعليت تام رسيده و يا نرسيده ، و نخست افضل بود ؛

و آنكه به فعليت تام رسيده يا به واسطه رسيده و يا به غير واسطه ، و نخست افضل بود ؛

و او همان كسي است كه « نبي » ناميده مي‌شود ، و تفاضل در صور مادي ، به وي ختم مي‌شود ..